زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه
 

عوامل بدعت (قرآن)





در این مقاله به بررسی عوامل بدعت در اوایل ظهور اسلام که با چند آیه در قرآن کریم آورده شده خواهیم پرداخت.


۱ - جهالت جاهلان



ما جعل الله من بحیرة ولا سآئبة ولا وصیلة ولا حام ولـکن الذین کفروا یفترون علی الله الکذب واکثرهم لایعقلون. «خداوند هیچگونه بحیره و سائبه و وصیله و حام قرار نداده است (اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلی که در زمان جاهلیت استفاده از آنها را ممنوع می‌دانستند و این بدعت در اسلام ممنوع شد) ولی کسانی که کافر شدند بر خدا دروغ می‌بندند و بیشتر آنها نمی‌فهمند».

۱.۱ - جهل عامل اسراف


در آیه نخست، اشاره به چهار بدعت نابجا شده که در میان عرب جاهلی معمول بود، آنها بر پاره‌ای از حیوانات به جهتی از جهات علامت و نامی گذارده و خوردن گوشت آن را ممنوع می‌ساختند و یا حتی خوردن شیر و چیدن پشم و سوار شدن بر پشت آنها را مجاز نمی‌شمردند، گاهی این حیوانات را آزاد می‌گذاشتند که هر راهی می‌خواهند بروند و کسی متعرض آنها نمی‌شد یعنی عملا حیوان را بلا استفاده و بیهوده رها می‌ساختند.

۲ - توجه به دانسته‌ها



وما لکم الاتاکلوا مما ذکر اسم الله علیه وقد فصل لکم ما حرم علیکم الا ما اضطررتم الیه وان کثیرا لیضلون باهوائهم بغیر علم ان ربک هو اعلم بالمعتدین. «چرا از چیزهائی نمی‌خورید که اسم خدا بر آنها برده شده در حالی که (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده بیان کرده است، مگر اینکه ناچار باشید (که در این صورت خوردن از گوشت چنان حیواناتی جائز است) و بسیاری از مردم (دیگران را) به خاطر هوی و هوس و بی‌دانشی گمراه می‌سازند و پروردگار تو تجاوزکاران را بهتر می‌شناسد».

۲.۱ - تفسیر آیه


نخست می‌گوید: از چیزهائی بخورید که نام خدا بر آن برده شده است اگر به آیاتش ایمان دارید یعنی ایمان تنها ادعا و گفتار و عقیده نیست بلکه باید در لابلای عمل نیز آشکار گردد کسی که به خدای یکتا ایمان دارد تنها از این گوشت‌ها می‌خورد. ضمنا روشن می‌شود که تحریم گوشت‌هائی که نام خدا به هنگام ذبح آنها برده نشده، نه از نظر جنبه‌های بهداشتی است تا گفته شود چه اثری در بردن نام است بلکه مربوط به جنبه‌های معنوی و اخلاقی و تحکیم پایه توحید و یگانه‌پرستی است. بار دیگر خاطر نشان می‌کنیم که: توبیخ و تاکید به خاطر ترک خوردن گوشت‌های حلال نیست بلکه هدف این است که تنها از این گوشت‌ها باید بخورید و از غیر آنها استفاده نکنید. سپس یک صورت را استثناء نموده، و می‌گوید: مگر در صورتی که مجبور شوید. بسیاری از مردم دیگران را از روی جهل و نادانی و هوی هوس‌ها گمراه می‌سازند.

۳ - تنبه به گفتار



و من الابل اثنین و من البقر اثنین قل ءالذکرین حرم‌ ام الانثیین اما اشتملت علیه ارحام الانثیین‌ ام کنتم شهداء اذ وصیکم الله بهـذا فمن اظـلم ممن افتری علی الله کذبا لیضل الناس بغیر علم ان الله لایهدی القوم الظـلمین. «و از شتر دو زوج، و از گاو هم دو زوج، (برای شما آفرید) بگو کدامیک از اینها را خدا، حرام کرده است؟ نرها را یا ماده‌ها را؟ و یا آنچه رحم ماده‌ها را در برگرفته؟ و آیا شما گواه (این تحریم) بودید، هنگامی که خدا به این موضوع توصیه کرد؟ بنابراین چه کسی ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ می‌بندند، تا مردم را از روی جهل گمراه سازند، خداوند هیچگاه ستمگران را هدایت نخواهد کرد!».

۴ - شیطان



یـایها الناس کلوا مما فی الارض حلـلا طیبا ولاتتبعوا خطوت الشیطـن انه لکم عدو مبین• انما یامرکم بالسوء والفحشاء وان تقولوا علی الله ما لاتعلمون. . «ای مردم از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید، چه اینکه او دشمن آشکار شما است. او شما را فقط به بدی‌ها و انحرافات فرمان می‌دهد (و نیز دستور می‌دهد) آنچه را که نمی‌دانید به خدا نسبت دهید».

۴.۱ - شان نزول


از ابن عباس نقل شده که بعضی از طوائف عرب همانند ثقیف و خزاعه و غیر آنها قسمتی از انواع زراعت و حیوانات را بدون دلیل بر خود حرام کرده بودند (حتی تحریم آنرا به خدا نسبت می‌دادند) آیات فوق نازل شد و آنها را از این عمل ناروا باز داشت.

۴.۲ - گام‌های شیطان


در آیات گذشته نکوهش شدیدی از شرک و بت‌پرستی شده بود، یکی از انواع شرک این است که انسان غیر خدا را قانون‌گزار بداند، و نظام تشریع و حلال و حرام را در اختیار او قرار دهد، آیات مورد بحث این عمل را یک کار شیطانی معرفی کرده است.
برنامه‌های شیطانی در این سه امر خلاصه می‌شود: (بدی‌ها) و (زشتی‌ها) و (گفتن سخنان ناروا و بی مدرک در برابر ذات پاک پروردگار).

۵ - دعوت شیطان



... وان یدعون الا شیطـنا مریدا• ولاضلنهم ولامنینهم ولامرنهم فلیبتکن ءاذان الانعـم ولامرنهم فلیغیرن خلق الله ومن یتخذ الشیطـن ولیا من دون الله فقد خسر خسرانا مبینا. «آنها غیر از خدا تنها بتهائی را می‌خوانند که اثری ندارند و (یا) فقط شیطان سرکش و ویرانگر را می‌خوانند.
و آنها را گمراه می‌کنم و به آرزوها سرگرم می‌سازم و به آنها دستور می‌دهم که (اعمال خرافی انجام دهند و) گوش چهارپایان را بشکافند و آفرینش (پاک) خدائی را تغییر دهند، ( فطرت توحید را به شرک بیالایند) و آنها که شیطان را به جای خدا ولی خود برگزینند زیان آشکاری کرده‌اند». (در روایتی از امام صادق علیه‌السّلام «خلق الله» به دین خدا تفسیر شده است.).

۵.۱ - نقشه‌های شیطان


آیه نخست توضیحی است برای حال مشرکان، که در آیه قبل به سرنوشت شوم آنها اشاره شد و در حقیقت، علت گمراهی شدید آنها را بیان می‌کند و می‌گوید: آنها بقدری کوتاه‌فکرند که خالق و آفریدگار جهان پهناور هستی را رها کرده و در برابر موجوداتی سر تعظیم فرود می‌آورند که کمترین اثر مثبتی ندارند بلکه گاهی همانند شیطان، ویران‌گر و گمراه کننده نیز می‌باشند.

۶ - انذار از اقدام شیطان



ومن الانعـم حمولة وفرشا کلوا مما رزقکم الله ولاتتبعوا خطوت الشیطـن انه لکم عدو مبین. «(و او کسی است که) از چهارپایان برای شما حیوانات باربر و حیوانات کوچک آفرید، از آنچه او به شما روزی داده است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی ننمائید که او دشمن آشکار شما است».
(حموله) به معنای چارپایان بزرگسال است، و از این جهت آنها را حموله می‌خوانند که طاقت برداشتن حمل (بار) را دارند. و فرش به معنای خردسالان آنها است، و وجه این تسمیه یا این است که از کوچکی مانند فرش زمینند، و یا این است که مانند فرش لگد می‌شوند. امر در جمله (کلوا مما رزقکم الله) نیز مانند امر قبلی تنها برای اباحه خوردن و امضای حکم عقل به اباحه آن است.
و معنای اینکه فرمود: (و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین) این است که: شما در این امری که خداوند اباحه آنرا تشریع کرده راه پیروی شیطان را پیش مگیرید، و پا در جای پای او نگذارید و حلال خدا را حرام مکنید. در سابق نیز گذشت که پیروی خطوات شیطان معنایش همین تحریم حلال است بدون علم.

۷ - کفر



ما جعل الله من بحیرة ولا سآئبة ولا وصیلة ولا حام ولـکن الذین کفروا یفترون علی الله الکذب واکثرهم لایعقلون.
آیه شریفه در این مقام است که خدای تعالی را منزه از جعل چنین احکامی کرده و اینگونه احکامی را که مردم خرافی از پیش خود برای این چهار صنف از انعام تراشیده و به خدا نسبتش می‌دادند از خدای متعال سلب نماید، بدلیل اینکه اولا می‌فرماید: (ما جعل الله...) یعنی خدا چنین جعلی نکرده، و ثانیا می‌فرماید: (و لکن الذین کفروا یفترون علی الله الکذب... - یعنی و لیکن کسانی که کافر شدند بر خدا افتراء می‌بندند) و از همین جهت می‌توان گفت جمله (و لکن الذین کفروا...) بمنزله جوابی است برای سؤ ال مقدر، گویا وقتی خدای تعالی فرمود: (ما جعل الله) کسی می‌پرسد اگر این احکام را که کفار مدعی هستند که از خداست، و خدای متعال آنرا جعل نکرده پس از کجا درست شده است؟ در پاسخ از این سؤ ال فرضی جواب می‌دهد این احکام افترای دروغی کفار است به خدای تعالی، آنگاه برای مزید بیان فرموده است: (و اکثرهم لا یعقلون) یعنی اینان خود در افتراهای خود اختلاف دارند، و این اختلاف خود سند نادانی آنها است و بیشتر آنان که این احکام را به خدا نسبت می‌دهند نمی‌دانند که این عملشان افترا است، و جماعت کمی از آنان حق را می‌دانند و دانسته و فهمیده افترا می‌بندند که پیشوایان و زمام‌داران معاند باشند.

۸ - هواپرستی



وما لکم الاتاکلوا مما ذکر اسم الله علیه وقد فصل لکم ما حرم علیکم الا ما اضطررتم الیه وان کثیرا لیضلون باهوائهم بغیر علم ان ربک هو اعلم بالمعتدین.
در این آیه از بیان قبلی استنتاج می‌کند که بنا بر این باید حکمی را که خداوند تشریع فرموده (خوردن از گوشت حیوانی که نام خدا بر آن برده شده) اطاعت کرد، و آنچه را دیگران از روی هوای نفس و بدون علم، اباحه و تجویز می‌کنند (خوردن از گوشت حیوان مردار که نام خدا بر آن برده نشده) و بر سر آن به وحی و وسوسه شیاطین با مؤمنین به مجادله می‌پردازند باید به دور انداخت.
از اینجا معلوم می‌شود که در جملات این آیه و سه آیه بعد از آن عنایت اصلی متعلق به همین دو جمله (فکلوا...) و (لا تاکلوا...) است. (یعنی تبعیت از دستورات الهی نه نفسانی).

۹ - فرار از مسئولیت



سیقول الذین اشرکوا لو شآء الله مآ اشرکنا ولا ءابآؤنا ولاحرمنا من شیء کذلک کذب الذین من قبلهم حتی ذاقوا باسنا قل هل عندکم من علم فتخرجوه لنآ ان تتبعون الا الظن وان انتم الا تخرصون• قل هلم شهداءکم الذین یشهدون ان الله حرم هـذا... ولاتتبع اهواء الذین کذبوا بـایـتنا...
به زودی مشرکان (برای تبرئه خویش) می‌گویند اگر خدا می‌خواست نه ما مشرک می‌شدیم و نه پدران ما، و نه چیزی را تحریم می‌کردیم، کسانی که پیش از آنها بودند نیز همین گونه دروغ می‌گفتند و سرانجام (طعم) کیفر ما را چشیدند، بگو آیا دلیل قاطعی (بر این موضوع) دارید؟ پس به ما ارائه دهید، شما فقط از پندارهای بی‌اساس پیروی می‌کنید و تخمین‌های نابجا می‌زنید.
بگو گواهان خود را که گواهی می‌دهند خداوند اینها را حرام کرده است، بیاورید اگر آنها (به دروغ) گواهی دهند تو با آنها (هم‌صدا نشو و) گواهی مده، و از هوی و هوس کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و کسانی که به آخرت، ایمان ندارند

۹.۱ - بهانه جبر


به دنبال سخنانی که از مشرکان در آیات سابق گذشت، در این آیات اشاره به پاره‌ای از استدلالات واهی آنان و پاسخ آن شده است:
نخست می‌گوید: به زودی مشرکان در پاسخ ایرادات تو در زمینه شرک و تحریم روزی‌های حلال چنین می‌گویند که اگر خداوند می‌خواست نه ما مشرک می‌شدیم و نه نیاکان ما بت‌پرست بودند، و نه چیزی را تحریم می‌کردیم، پس آنچه ما کرده‌ایم و می‌گوئیم همه خواست او است. مشرکان مانند بسیاری از گناهکارانی که می‌خواهند با استتار تحت عنوان جبر از مسئولیت خلافکاری‌های خود فرار کنند، معتقد به اصل جبر بوده‌اند، و می‌گفتند: هر کاری را ما می‌کنیم خواست خدا و مطابق اراده او است، و اگر نمی‌خواست چنین اعمالی از ما سر نمی‌زد، آنها در حقیقت می‌خواستند خود را از این همه گناه تبرئه کنند، و گر نه وجدان هر انسان عاقلی گواهی می‌دهد که بشر در اعمال خویش آزاد است نه مجبور.

۱۰ - پانویس


 
۱. مائده/سوره۵، آیه۱۰۳.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۱۰۲.    
۳. انعام/سوره۶، آیه۱۱۹.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۴۱۸.    
۵. انعام/سوره۶، آیه۱۴۴.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۸۱.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۶۸.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۱۶۹.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۵۶۸.    
۱۰. نساء/سوره۴، آیه۱۱۷.    
۱۱. نساء/سوره۴، آیه۱۱۹.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۹۵.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۳۵.    
۱۴. انعام/سوره۶، آیه۱۴۲.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۵۰۰.    
۱۶. مائده/سوره۵، آیه۱۰۳.    
۱۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۶، ص۲۳۲.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۳۱.    
۱۹. انعام/سوره۶، آیه۱۱۹.    
۲۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۷، ص۴۵۷.    
۲۱. انعام/سوره۶، آیه۱۴۸.    
۲۲. انعام/سوره۶، آیه۱۵۰.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۲۲.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۸۷.    


۱۱ - منبع



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۱۷۸، برگرفته از مقاله «عوامل بدعت».    


رده‌های این صفحه : بدعت | موضوعات قرآنی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.